این طفل که لب تشنه یک قطره آب است
نوشته شده توسط amirاین طفل که لب تشنه یک قطره آب است
یک قطره اشکش رزق صدجام شراب است
کرببلا حالادوتاخورشید دارد
برروی دست آفتابی آفتاب است
اینکه جلوی خیمه هازانو زده کیست
شاید زبانم لال بیچاره رباب است
اینکه نمی خوابد علی تقصیرتونیست
به جای لالا برلب تو آب آب است
گیسومکش اینقدرتوتازه عروسی
ای کاش میشدزودتر دست تورابست
اصلابیا و فرض کن که آب خورده
اصلابیاوفرض کن یک گوشه خواب است
حالا دلت که سوخته مارادعاکن
خانم دعای تو یقینا مستجاب است
علی اکبر لطیفیان
- توضیحات
-
منتشر شده در 19 آبان 1392
-
بازدید: 1005
ازحرم طفل رباب
نوشته شده توسط amirازحرم طفل رباب ِتازه ای برخاسته
شال بسته،بانقابِ تازه ای برخاسته
گرچه افتادندرویِ خاکهاخورشیدها
تازه مغرب،آفتابِ تازه ای برخاسته
بادداردازمسیر ِ چشمهایش می وَزَد
لاجرم بویِ شرابِ تازه ای برخاسته
بیشترشدتشنگیها،اوخودش آب،آب بود
پشتِ پایش آب…آبِ تازه ای برخاسته
باهمه پیغمبران،پیغمبری ام فرق کرد
رویِ دستم یک کتابِ تازه ای برخاسته
آنهمه لبیک گفتن یکطرف،این یکطرف
پرسش ِ ماراجوابِ تازه ای برخاسته
ریخت برهم لشگری راتاکه بردستم رسید
باحضورش بوترابِ تازه ای برخاسته
زودیاخوابش کنید و یا مُراعاتش کنید
تازه این کودک زخوابِ تازه ای برخاسته
این بلاتکلیفی ام ازناتوانی نیست نیست
تیربایک پیچ وتابِ تازه ای برخاسته
گردنی که خشک باشدآخرش این میشود
تیرهم که باشتابِ تازه ای برخاسته
روی این دستم تنش برروی این دستم سرش
آه بفرستم کدامش را برای مادرش
علی اکبر لطیفیان
- توضیحات
-
منتشر شده در 19 آبان 1392
-
بازدید: 926
بال گشودی رها شدی
نوشته شده توسط sajadمثل پرنده بال گشودی رها شدی
کوچکترین ستاره سر نیزه ها شدی
لعنت به لای لایی این نیزه دار تو
باعث شده است بر سر ی بی صدا شوی
زخم سرت برابر زخم عمو شده
بر روی نیزه ها چقدر جا به جا شدی
بعد از تو گاهواره به دردم نمی خورد
چه زود پر کشیدی و از من جدا شدی
بر روی دست باد عزیز دل رباب
مانند زل�? های پریشان رها شدی
در اسمان کرب و بلا رد خون توست
تو یک تنه برای خودت کربلا شدی
مسعود اصلانی
- توضیحات
-
منتشر شده در 10 آذر 1390
-
بازدید: 1839
نام شما را صغیر می خواند
نوشته شده توسط sajadکسی که نام شما را صغیر می خواند
حقیقتا که خودش را حقیر می خواند
علی است شیر خدا و تویی نواده او
و دل همیشه تو را مثل شیر می خواند
علی اصغری اما بزرگ این دشتی
تو را کبیر دیارم امیر می خواند
شبیه جد خودت روی دست آمده ای
و یک پدر که حدیث غدیر می خواند
سپیدی گلویت مثل نیزه ای دارد
دلاورانه رجز پیش تیر می خواند
نرو اگر بروی یک ن�?ر حرامی هست
که خواهران تو را هم اسیر می خواند
سید محمد حسینی
- توضیحات
-
منتشر شده در 10 آذر 1390
-
بازدید: 1713
خنده کردی و عالم خراب شد
نوشته شده توسط sajadیک باره خنده کردی و عالم خراب شد
اشکم چکید و سهم دلم اضطراب شد
تیری رسید صحبت من ناتمام ماند
دیدی چگونه مرد غریبی جواب شد
تیری رسید حنجرت آتش گر�?ت و بعد
از آتش گلوی تو قلبم کباب شد
تیری رسید هستی من را به باد داد
آهنگ من بریده بریده رباب شد
مادر میان خیمه تو داد می زند
از ناله های او دل هر سنگ آب شد
تصویر حلق پاره ات ای کودک شهید
در چشمهای دخترکی تشنه قاب شد
سید محمد جوادی
- توضیحات
-
منتشر شده در 10 آذر 1390
-
بازدید: 2042
چگونه خاک بریزم به روی زیبایت
نوشته شده توسط sajad
چگونه خاک بریزم به روی زیبایت
که تو بخندی و من هم کنم تماشایت
به غیر گریه بی اشک تو جواب نبود
برای ناله هل من معین بابایت
مزار کوچک تو پر شده است از خونت
بخواب ماهی من در میان دریایت
مرا ببخش عزیزم که جای قطره آب
به یک سه شعبه برآورده ام تقاضایت
چگونه جسم تو پنهان کنم که میدانم
به وقت غارتمان می کنند پیدایت
بخواب در دل این خاک تا کمی وقت است
که بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت
بیا رباب که این شاید آخرین باریست
که خواب می رود او با نوای لالایت
اگر نشد که شود سایه سرت امروز
بروی نیزه شود سایه سار �?ردایت
محمد بیابانی
- توضیحات
-
منتشر شده در 23 دی 1389
-
بازدید: 2111
اکنون صدای حنجره اش
نوشته شده توسط sajadبه گوش می رسد اکنون صدای حنجره اش
نشسته مادر گریه به پای حنجره اش
درید حلق عطش را که حلق اصغر بود
سه شعبه ای که کنون لا به لای حجنجره اش
نشسته تا پدر آهسته آب می نوشد
ز شوره زار حسینش به جای حنجره اش
و ناگهان پدرش زود یک حجابی کرد
عبای خونی خود را برای حنجره اش
�?رشتگان خدا هم به سر زنان گ�?تند
�?دای خون گلویش �?دای حنجره اش
گر�?ت خون گلو را در آسمانی سرخ
ب دست خویش گمانم خدا حنجره اش
به محض آمدنتیر می شود آغاز
سر زبان همه ماجرای حنجره اش
مسعود اصلانی
- توضیحات
-
منتشر شده در 02 دی 1388
-
بازدید: 2056
در همه راه معما شده است
نوشته شده توسط sajadدیدنت در همه راه معما شده است
تو کجا نیزه کجا وای چه با ما شده است؟
دیدنت سخت ولی سخت تر از آن این است
باز م حرمله سر گرم تماشا شده است
باورم نیست که بالای سرم می خندی
دل من سوخته تر از دل لیلا شده است
ساربانی که نگین پدرت را دارد
چند روزی است در این قا�?له پیدا شده است
حجم تیری که علمدار زمین گیرش شد
باورم نیست که در حنجره ات جا شده است
کاش آرام رود قا�?له تا راه روی
بعد من نوبت لالایی زهرا شده است
کاش ارام رود تا که نی�?تی از نی
ولی ا�?سوس سر رأس تو دعوا شده است
نیزه داری که تو را می برد این را می گ�?ت
باز هم زخم گلوی پسرت وا شده است
حسن لط�?ی
- توضیحات
-
منتشر شده در 02 دی 1388
-
بازدید: 2198
دوبیتی
نوشته شده توسط sajadاین پرچم عشق است که بر دوش من است ؟
یا پاره قرآن که در آغوش من است؟
نه!نه! بگذارید بگویم اسن کیست:
شش ماه گل سرخ عطش نوش من است
محمد علی حضرتی
****
آن روز تمام عرشیان آزردند
زان قوم که غنچه تو را پژمردند
قنداقه ط�?ل تا نهادی بر خاک
تا پیش خدا �?رشتگانش بردند
محمد رضا سهرابی نژاد
*****
غم تو تا ابد در دل بماند
ن�?س در سینه ام مشکل بماند
برای اینکه روی نی نیایی
سرت باید میان گل بماند
جواد حیدری
- توضیحات
-
منتشر شده در 02 دی 1388
-
بازدید: 2125
کبوتری پر زد
نوشته شده توسط sajadبه روی دست غریبی کبوتری پر زد
عدو سه شعبه خود را به حلق اصغر زد
نه اینکه حلق علی را هدو نشانه گر�?ت
درست تیر سه شبه به قلب مادر زد
چنان س�?یدی حنجر زدور پیدا بود
که تیر بوسه ز نرمی زیر حنجر زد
ندیده چشم رباب و سکینه و زینب
به روی دست پدر او چگونه پرپر زد
نمانده کس که بیاید به تشییع اصغر
بنای قبر علی را به دست مضطر زد
جواد حیدری
- توضیحات
-
منتشر شده در 02 دی 1388
-
بازدید: 2116