تویی سَر منشاء خیرات عالم
نوشته شده توسط amirسلام ای ماه شیدایی محرم
محیط حُسن و زیبایی محرم
علمدار رثا و نالهای تو
ظهور تام غم هایی محرم
تویی سَر منشاء خیرات عالم
ز بس كه عالم آرایی محرم
گلستان غمی، بستان اشكی
غمت باشد تماشایی محرم
سفیر غربت و حزن و عزایی
تو دردی، تو مداوایی محرم
نزول كعبۀ غم ها تویی تو
مه معراج دل هایی محرم
تجلی گاه عشقی و حقیقت
تو شهر اللّه عظمایی محرم
بقای دین ز فیض و بركت توست
اساس زهد و تقوایی محرم
بهار گریه بر مظلوم هستی
ازل تا حشر بر پایی محرم
به سوزِ نالۀ مظلوم مادر
كنی از ما پذیرایی محرم
دلم جز خیمهات مأوا نگیرد
خدا هرگز تو را از ما نگیرد
احسان محسنی فر
- توضیحات
-
دسته: ورودیه کربلا
-
منتشر شده در 12 آبان 1392
-
بازدید: 820
باز دلبسته این پیرهنم کرد ارباب
نوشته شده توسط amirباز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
باز دلبسته این پیرهنم کرد ارباب
ای خدا شکر که در هیئت امسالش هم
باز مشغول به سینه زدنم کرد ارباب
هر کسی در پی دلدار خودش می گردد
باز آواره دور از وطنم کرد ارباب
من که عمریست نشد نوکر خوبی باشم
از سر لطف اُویس قَرَنم کرد ارباب
من کجا روضه کجا هیئت ارباب کجا؟
یا حسین گفتم و شیرین دهنم کرد ارباب
خواب آن شب اثر سینه زدن هایم بود
باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
من به عالم ندهم لذت مردن را با...
...فکر خوبی که برای کفنم کرد ارباب
مهدی صفی یاری
- توضیحات
-
دسته: ورودیه کربلا
-
منتشر شده در 12 آبان 1392
-
بازدید: 892
این شهر بی مجالس روضه جهنّم است
نوشته شده توسط amirدر كوچه ها نسیم بهشت محرّم است
این شهر بی مجالس روضه جهنّم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلّی عشق مجسّم است
شكر خدا كه هیئتمان باز دایر است
شكر خدا كه بر سر این كوچه پرچم است
بیرون ندیده اید زنی ایستاده است؟
بالش شكسته است، قدَش هم كمی خم است
لبخند تلخ فاطمه بر تك تك شما
یعنی خوش آمدید و همان خیر مقدم است
من كه ندیدمش دم در، خب شما چطور؟
صد حیف سوی چشم گنهكار ما كم است
پرواز می كنیم از این پیله های تنگ
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرّم است
در مجلس عزای امام قتیل اشك
روضه به شور و واحد و نوحه مقدّم است
وحید قاسمی
- توضیحات
-
دسته: ورودیه کربلا
-
منتشر شده در 12 آبان 1392
-
بازدید: 820
ماه عزای حضرت خون خدا شده
نوشته شده توسط amirای دل محرم آمده وقت عزا شده
ماه عزای حضرت خون خدا شده
ماتم میان چشم همه موج می زند
چشمان گریه چشمۀ شور و شفا شده
ما اهل روضه زنده به بوی محرمیم
دل های ما حسینیه ی کربلا شده
بازار و کوچه ها همه با گریه آشناست
هر جا گذر کنی غم عظمی به پا شده
دستی که وقف روضه شده سینه می زند
مرهم به زخم سینۀ خیر النسا شده
صاحب عزای مجلس ارباب مادر است
با دست های فاطمه هیئت بنا شده
علی ناظمی
- توضیحات
-
دسته: ورودیه کربلا
-
منتشر شده در 12 آبان 1392
-
بازدید: 828
عباس جان، سه ساله ی ما را پیاده کن
نوشته شده توسط amirبا احتیاط لاله ی ما را پیاده کن
عباس جان، سه ساله ی ما را پیاده کن
با احتیاط بار حرم را زمین گذار
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار
با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای
می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای
چشم مخدرات به سمت نگاه تو
دوشیزگان محترمه در پناه تو
باحوریان رفته به زیر نقابها
یک لحظه روبرو نشدند آفتابها
این حوریان عزیز خدایند و بس، همین
این دختران کنیز خدایند و بس، همین
این دختر علی ست که بالش شکستنی است
ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است
از این به بعد ماه حرم آفتاب باش
عباس جان مراقب این با حجاب باش
این دختران من که بیابان ندیده اند
در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند
یک لحظه هم ز خیمه ی طفلان جدا نشو
جان رباب از دم گهواره پا نشو
توهستی و اهالی این خیمه راحتند
در زیر سایه ات همه در استراحتند
توهستی و به روز حرم شب نمی رسد
چشم کسی به قامت زینب نمی رسد
یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند
احساس می کنم همه دلواپس هم اند
احساس می کنم که جوابم نمی دهند
با آب آب گفتنم آبم نمی دهند
راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست
از سنگها شکستن دندانم آرزوست
من راضیم به پای خدا دست و پا زنم
با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم
اگر به روی نی سر من نیز رو شود
تا که مقام خواهر من نیز رو شود
جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا
این جام را الست گرفتیم ما دو تا
می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم
پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم
با احتیاط لاله ی ما را سوار کن
زینب بیا سه ساله ی ما را سوار کن
با احتیاط خسته شدند این ستاره ها
این گوش پاره ها سر گوشواره ها
علی اکبر لطیفیان
- توضیحات
-
دسته: ورودیه کربلا
-
منتشر شده در 10 آبان 1392
-
بازدید: 792
کبوترها به شب از لانه رفتند
نوشته شده توسط amirمپرس از من چه مظلومانه رفتند
کبوترها به شب از لانه رفتند
حرامی ها چه با این زمره کردند؟
که حج خود بدل بر عمره کردند
صفا و مروه آن شب بی صفا شد
که روح کعبه از کعبه جدا شد
به شب از خانه، صاحب خانه می رفت
پی یک شمع صد پروانه می رفت
حرم شد از حرم یک باره خالی
شده آواره مولا با موالی
نگویم می رود مهمان کعبه
رود از جسم کعبه جان کعبه
نه بیت و حِجر و زمزم گریه می کرد
که سنگین دلْ حَجَر هم گریه می کرد
مقام از هجر، سوزی در جگر داشت
که مولایش ز چشمش پای بر داشت
به سوی حج اکبر رو گذارد
که مُحرم اصغری شش ماهه دارد
روان با شوق دل سرو روان ها
کنار محمل مادر جوان ها
ز محمل می رود چون پرده بالا
تبسم می کند بر نجمه، لیلا
که هر کس خواست پیغمبر ببیند
بگو آید رخ اکبر ببیند
تفاخر، با تبسم گشت چون جفت
نگاه نجمه با لیلا سخن گفت
که بنگر در برم سرو چمن را
در این وجه حسن، بنگر حسن را
رباب آسا، رباب اندر خروش است
دلش غوغا کنان و لب خموش است
جوانان گرد مهدش جمع آیند
همه شش ماهه را از هم ربایند
ندانم از چه دستی آب خورده ست
که یک غنچه دل صد باغ برده ست
ادب را گرد او صف می کشیدند
صدای عمه را تا می شنیدند
به شب، مه چاکر و روز، آفتابش
به کف قاسم عنان، اکبر رکابش
کنار دیده از گریه یمی داشت
دمی چشم از حسینش برنمی داشت
خلاف بخت او، چشمش نمی خفت
دل او با برادر، فاش می گفت:
غم عشقت بیابان پرورم کرد
هوای وصل بی بال و پرم کرد
اگر چه شد عجین با غم گِل من
ولی در این سفر، لرزد دل من
از آن ترسم به غم دم ساز گردم
تو را بگذارم و خود باز گردم
خسان شادابی گلشن بگیرند
همه بود و نبود من بگیرند
کریم از خوشه چین خرمن نگیرد
الهی حق تو را ازمن نگیرد
اگر چه این سفر باشد خدایی
ولی آید از آن بوی جدایی
بیا و در کنارم ره سپر باش
به نخل آرزوی من ثمر باش
مگر با چشم و دل سیرت ببینم
ز گلزار رخ تو گل بچینم
سفر طی شد به منزل بار افتاد
مرا با کوی جانان کار افتاد
نه مهمانانت ای خانه رسیدند
که میخواران به میخانه رسیدند
در این جا دور، دور عش قبازی است
فرود آیید، جای سرفرازی است
رسیده باغبان با خرمن گُل
پی هر گل، یکی شوریده بلبل
چه باغی چه گلی چه باغبانی!
چه مهری چه مهی چه آسمانی!
مگو پیرو جوان و شیر خواره
بگو یک آسمان ماه و ستاره
به گلشن لاله آمد، یاس آمد
گل ام البنین، عباس آمد
تو ای یوسف بیا و شو خریدار
که آمد یوسف زهرا به بازار
به بازار وفا سرمایه آمد
پی یک سوره هفتاد آیه آمد
یکی شش ماهه در این کاروان است
نه طفل شیر پیر عاشقان است
علی انسانی
- توضیحات
-
دسته: ورودیه کربلا
-
منتشر شده در 10 آبان 1392
-
بازدید: 804
سرزمین غصه و درد و بلاست
نوشته شده توسط amirخواهرم اینجا زمین کربلاست
سرزمین غصه و درد و بلاست
این زمین بوی جدایی می دهد
خاتمه بر آشنایی می دهد
خواهرم اینجا اسیرت میکنند
در همین ده روزه پیرت میکنند
میشوی تو غرق ناله غرق آه
میزنم من دست و پا در قتلگاه
شعله ها بر باغ و گلشن میزنند
در همین جا سنگ بر من میزنند
دخترم را در غریبی میکشند
گوشوار از گوشهایش میکشند
خصم حیدر تیغ بر رویم کشد
شمر بی شرم و حیا مویم کشد
در همین جا کوفیان دف می زنند
در عزایم هلهله ، کف می زنند
شاعر ؟؟؟؟؟؟؟
- توضیحات
-
دسته: ورودیه کربلا
-
منتشر شده در 10 آبان 1392
-
بازدید: 794
بدن ها غرق خون سرها جدا از پیکر است اینجا
نوشته شده توسط amirالا یاران من ، میعاد گاه داور است اینجا
بدن ها غرق خون سرها جدا از پیکر است اینجا
ملک قرآن بخوان در خاک روح انگیز این وادی
که هفتاد و دو گل از باغ عترت پر پراست اینجا
نیازی نیست گل ریزد کسی در مقدم مهمان
که صحرا لاله گون از خون فرق اکبر است اینجا
مگر نه در نماز عشق می باید وضو از خون
وضوی من زخون حلق پاک اصغر است اینجا
شود جان عمویی همچو من قربانی قاسم
که مرگ سرخ بروی از عسل شیرین تراست اینجا
شود حل مشل بی آبی اطفال معصومم
که سقا با دوشم خون فشان آب آوراست اینجا
نه تنها از سر مردان جنگی سر جدا گردد
به نوک نیزه طفل شیر خوارم را سر است اینجا
مبادا کس در این صحرای خونن نام آب آرد
جواب العطش شمشیر وتیرو خنجر است اینجا
الهی دخت زهرا پای در گودال نگذارد
که کعب نی ، جواب یا اخای خواهر است اینجا
عجب نبود گرابناء بشر گریند خون برمن
که از خون گلویم رنگ ، موی مادر است اینجا
به عمر خود ، مزن غیر از در این خانه را میثم
زیارت گاه دل تا صبح روز محشر است اینجا
شاعر ؟؟؟؟؟؟
- توضیحات
-
دسته: ورودیه کربلا
-
منتشر شده در 10 آبان 1392
-
بازدید: 842
بوی جدایی می رسد
نوشته شده توسط sajadبوی غم بوی جدایی بوی هجران می رسد
کربلا آغوش خود واکن که مهمان می رسد
ناقه ام در گل نشسته چاره ای کن یا حسین
دیر اگر آیی کنارم بر لبم جان می رسد
حاجی زهرا علم کن خیمه هایت در منا
زین عطش آباد بوی عید قربان می رسد
خاک سرخ این بیابان بوی مادر می دهد
گوش کن آوای محزون حسین جان می رسد
گو �?رات بی مروّت اینقدر هوهو مکن
کودک ششماهه ای با کام عطشان می رسد
کمتر از ده روز دیگر بی برادر می شوم
روزگار عشق بازی ها به پایان می رسد
در همان لحظه که ترکیب رخت پاشد زهم
از حرم زینب به گیسوئی پریشان م�� رسد
کمتر از ده روز دیگر از �?راز نیزه ها
درچهل منزل به گوشم صوت قرآن میرسد
قا�?له سالار زینب گو شبی بر ساربان
وقت خاتم بخشی دست سلیمان می رسد
وای از هنگامه وصلی که یک نیزه سوار
روبرو با خواهری پاره گریبان می رسد
قاسم نعمتی
- توضیحات
-
دسته: ورودیه کربلا
-
منتشر شده در 06 آذر 1390
-
بازدید: 1427
تاج سر حسین
نوشته شده توسط sajadای مرا از لحظۀ دیدار تاج سر حسین
هم برادر بودی و هم یار هم یاور حسین
هر کجا بردی مرا خرسند می بودم ولی
این س�?ر بی تا��م و محزونم و مضطر حسین
این بیابان بوی هجران و غم و خون می دهد
روی برگردان از این صحرای غم پرور حسین
گر ندارد کربلا قصد جدایی بین ما
پس چرا جا داده در خود این همه لشگر حسین
گ�?ته بودی میهمانی می روم اما بگو
میزبان آورده با خود پس چرا حنجر حسین
آن عرب با تیرهای سهمگینش را بگو
برنمی دارد چرا چشم از علی اصغر حسین
نیزه داران گوئ��ا بر هم نشانی می دهند
از قد و بالای رعنای علی اکبر حسین
عده ای در بین نخلستان کمین بنشسته اند
قدصشان باشد گمانم صید آب آور حسین
این همه شمشیر و تیر از بهر استقبال نیست
ترس آن دارم تو را بینم ولی بی سر حسین
حی�? از این گلها که با خود همس�?ر آورده ای
بیم آن دارم که گردد باغبان پرپر حسین
حیدر توکلی
- توضیحات
-
دسته: ورودیه کربلا
-
منتشر شده در 06 آذر 1390
-
بازدید: 1636