سوز سحر
نوشته شده توسط sajadاز سوز سحر نیست مرا حظّ و نصیبی
بیمار من عمریست به دنبال طبیبی
جانا عوض این همه دوری و ملامت
گهگاه سراغی ز دل ا�?کار غریبی
هر لحظه که از ساحت قدس تو شوم دور
ا�?تد به دلم �?تنه و آشوب عجیبی
این بار اگر ر�?تی ازین خانه مبادا
با آمدنی باز دلم را ب�?ریبی
یا دار بنا کن که هوادار تو هستم
یا همچو مسیحم بنما نقش صلیبی
از �?رصت ر�?ته نتوان چشم بپوشید
بگذشت دمی با تو گاهی به رقیبی
باشد که سرانجام به پایت �?تدم سر
در پاسخ عمری که خزان شد به شکیبی
- توضیحات
-
منتشر شده در 28 تیر 1387
-
بازدید: 1400
از راه می رسد
نوشته شده توسط sajadاز راه می رسد سحر و زنده می شوم
از یادها نر�?ته و پاینده می شوم
چون ذرّه ام ،اگر چه نیم قابل تو لیک
با م�?هر تو چو م�?هر درخشنده می شوم
باری!نگاه کن که به یک گوشه نگات
مشمول ع�?و خالق بخشنده می شوم
جانا ز لط�? گر نپیذیری مرا مدام
سر خورده تر زپیش و سرا�?کنده می شوم
محروم لااقل ز دعایت مکن مرا
در مصر جان عزیز نشد بنده می شوم
هر چند ای عزیز گر آیی ،زلط�? خویش
در وقت مرگ،پیش تو شرمنده می شوم
اما در آن ن�?س که همه غرق گریه اند
من با نظر به روی تو در خنده می شوم
- توضیحات
-
منتشر شده در 28 تیر 1387
-
بازدید: 1491
�?صل خزان
نوشته شده توسط sajadکی سپری �?صل خزان می شود؟
کی سحر و وقت اذان می شود؟
رود �?رج از دل تنگ زمان
کی سوی گلزار روان می شود؟
باز ز�? ی�?من قدمش گ�?ته اند
عالم �?رتوت جوان می شود
یوس�? از ین دیرتر آیی تگر
قامت یعقوب کمان می شود
خوبتر و برتر و بالاتری
بیشتر از آنچه بیان می شود
چشمه خورشید محبت بتاب
ورنه دل از دیو و دَدان می شود
ای دل از ین بیش مزن دست و پا
هر چه خدا خواست همان می شود
- توضیحات
-
منتشر شده در 28 تیر 1387
-
بازدید: 1514
رواق منظر تو
نوشته شده توسط sajadبدان امید که بوسم رواق منظر تو
نشسته ام به گدایی هنوز بر در تو
مرا که نیست ز سرمایه حاصلی جز مهر
خدا کند نشود باز م�?هرم از سر تو
نگاه روز نخستینت از بهشتم ب�?ه
امان امان ز شرار نگاه آخر تو
هنوز شوق خیال تو در سرم باقیست
منم که هیچ نگنجم درون باور تو
چه روزها که بیابان وصل طی کردم
رسید صدمه به پایم ز ریگ اخگر تو
به دوش وقت سحر با حبیب می گ�?تم
تو را چه می شود آیم اگر به محضر تو
بگیر هاله ز رخ ماه من که جان جهان
نه�?ته در صد�? جبهه منور تو
- توضیحات
-
منتشر شده در 28 تیر 1387
-
بازدید: 1510
دیده بیدار تو
نوشته شده توسط sajadدیده بیدار من دیده بیدار تو
عمر گذشت و نشد �?رصت دیدار تو
در به درم ای طبیب چاره دردم بجوی
هست �?قط دست تو داروی بیمار تو
روز به شب، شب به روز،طی کنم اما هنوز
نیست مرا حظی از جلوه رخسار تو
طبع بلندت منیع جاه و جلالت ر�?یع
دیده مدهوش عقل در عجب از کار تو
نامه سیه دل خراب وای ز روز حساب
گو چه دهد در جواب،عبد گنهکار تو
ره به سما می بری بوی خدا می دهی
یاس �?رح بخش من ای گل و من خار تو
کم بنشین با رقیب این عمل از تو عجیب
من�?علم گر چه از رحمت سرشار تو
کوی تو دارالش�?ا خواجه م�?لک و�?ا
هر چه کنی حکم کن این تو و دادار تو
- توضیحات
-
منتشر شده در 28 تیر 1387
-
بازدید: 1467
طی می شود ایام من
نوشته شده توسط sajadبا یاد یاران صبح وشب طی می شود ایام من
مستی است کار روزم و سوز است کار شام من
خون دل واشک بصر مهجوری و سوز سحر
این جمله با هم سر به سر شرحی است بر آلام من
ترسم از این است ای صنم ای یار سیمین پیکرم
بنشیند از بهر ج�?ا مرغ اجل بر بام من
راه عبورم باز کن گلناز من کم ناز کن
با خود مرا همراز کن می ریز اندر جام من
درهر زمان و هر مکان نام تو دارم بر زبان
در د�?تر عشاق خود بنویس اکنون نام من
خال لب تو دانه و در دام عشقت من اسیر
هر طعمه ای حسرت کش یک دام همچون دام من
دست گدایی می زنم بر دامنت ای ذوالنعم
تا با نگاهی بر دلم شاید برآید کام من
- توضیحات
-
منتشر شده در 28 تیر 1387
-
بازدید: 1489
بد مدارا می کنی
نوشته شده توسط sajadچون گذشته از چه با ما بد مدارا می کنی؟
با خم ابروی خود در سینه غوغا می کنی
من مریض عشقم و در بستر بیماریم
نازنینا درد عشقم کی مداوا می کنی؟
یوس�? مصر ار نشیند در کمین خال تو
صد چو یوس�? را بسان صد زلیخا می کنی
گر زنی پر در هوای چشم گوهر بار من
قطره قطره اشک چشمم را چو دریا میکنی
ای که راهت را ز راه ما جدا بنموده ای
بین دشمن دوستان را خوار و رسوا می کنی
این شنیدستم که دور از چشم ما ای مه لقا
خلوتی داری و با بیگانه سودا می کنی
این یقین دانم اگر ا�?تد گذارت بر دلم
در خرابات دلم جایی تو پیدا می کنی
- توضیحات
-
منتشر شده در 28 تیر 1387
-
بازدید: 1552
باران ببار
نوشته شده توسط sajadباران ببار تا که بهاری ترین شوم
از یاس هم گذشته و خوشبوترین شوم
خورشید طاق ه�?تم ه�?ت آسمان و یا
ماه تمام چهره اهل زمین شوم
عمری بود که در به در یار غایبم
کی مورد عنایت آن بی قرین شوم؟
با بدترین بساز که شاید ازین گذر
�?یضی دهد نگاه تو و بهترین شوم
خود را میان دوزخ اعمال دیده ام
با تو مگر میان بهشت برین شوم
شیطان به پای هر قدمم دام کرده پهن
که�? الحصین! چگونه جدا زان لعین شوم؟
شرمنده ام که �?طرت پاکم ز دست ر�?ت
باور نمی شد آخر کار اینچنین شوم
عمری خیانت از من گمراه دیده ای
ای کاش زیر دست تو قدری امین شوم
- توضیحات
-
منتشر شده در 25 تیر 1387
-
بازدید: 1541
ملولم و نگران
نوشته شده توسط sajadز گردش شب و روزم ملولم و نگران
چنانکه ر�?ته ز دستم حساب روز و شبان
گذشته آب ز سر را ملال ر�?تن نیست
من از خیال تو صر�?نظر کنم یا جان؟
من ار به پای پیاده پ�?یت شوم سخت است
ولیک از تو قدم رنجه کردن است آسان
مرام عاشقی ای ساقی از کجا داری؟
که خون به جام دلم کردی و کنی اینسان
بیا شبی به نوایی قرار قلبم باش
به نغمه های حجازی و صوت خوش اَلحان
مرا به شرط مروت به راه آوردی
به عهد خویش بمان تا بماندم ایمان
به درد خویش چه سازم کجاست درمانم؟
قضا به وصل کند دلخوشم قَدَر هجران
بیا که ی��س�? کنعان به �?یض دیدن تو
اگر رسد سر انگشت می کند بریان
به دیده هر چه که دیدم دلم همان می خواست
مراد دیده و دل هر دو را تویی یکسان
- توضیحات
-
منتشر شده در 25 تیر 1387
-
بازدید: 1477
دل شیدایی من
نوشته شده توسط sajadچه کند این دل شیدایی من
چه کند این سر سودایی من
کمر خم شده و موی سپید
ر�?ت آن چهره زیبایی من
پیر گشتم ز�?راقت به خدا
خبری نیست زبرنائی من
خبری از من ا�?تاده بگیر
از من و حالت شیدایی من
نوکریت به رضایی باشد
ارث اجدادی وآبائی من
- توضیحات
-
منتشر شده در 19 تیر 1387
-
بازدید: 1197