چه می باشد مجازات
نوشته شده توسط sajadکسی که باد عصیان خرمن اعمال او برده
ترحم ای عزیز مصر جان بر یوس�? عمرم
که در حبس گناه و معصیت حمک ابد خورده
ص�?ای باطنم را در گذشته یاد می آری
مگیر ای نازنین بر حال و روز �?علیم خ�?رده
گلی را که نگیرد باغبان زیر پر و بالش
عجب نبود اگر ا�?تد کنار باغ ، پژمرده
بیا ما را سوار بالهای عشق و عر�?ان کن
سواری تا به کی ابلیس می گیرد از این گ�?رده
طبیبا قبل از آنی که رسد وقت جواب من
بیا یکدم ملاقات من تنها و ا�?سرده
نمی دانم پس از این ناسپاسیهای من از تو
ت�?اوت می کنم در پیشگاهت زنده یا م�?رده
- توضیحات
-
منتشر شده در 20 آذر 1387
-
بازدید: 1544
کن مداوایم
نوشته شده توسط sajadعجیب منکدر از کرده های بیجایم
دمل زده ک�? پای عروجم از راهی
که تو گذاشته ای پیش پای پاهایم
به هر کجا که نگاه تأملم ا�?تد
رد حضور تو پیداست نزد آنجایم
شکوه با تو نشستن اگر ردی�? شود
به نظم می رسد اشعار بی مسمّایم
پرش نمی کند این مرغ خانگی، بالی!
عقاب اوج خودت را بده به پرهایم
زمین جاذبه از راه من کنار برو
که من اصیل ترین بذر آسمانهایم
از آسمان به زمین آمدم بپردازم
بهای آنچه که ا�?تد قبول آقایم
- توضیحات
-
منتشر شده در 20 آذر 1387
-
بازدید: 1685
من که باشم
نوشته شده توسط sajadلط�?ها میکنی ای خاک درت تاج سرم
دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نوس�?رم
ای نسیم سحری بندگی من برسان
که �?راموش مکن وقت دعای سحرم
خرم آن روز کز این مرحله بربندم بار
و از سر کوی تو پرسند ر�?یقان خبرم
حا�?ظا شاید اگر در طلب گوهر وصل
دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم
پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو
تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم
- توضیحات
-
منتشر شده در 13 آذر 1387
-
بازدید: 1693
یاری رسد
نوشته شده توسط sajadبرجانب محبان ،چون ا�?تدش گذاري
دل خسته و حزينم، لختي خوشي نبينم
يار دلم بود غم ، هر جا به هر دياري
گر مبتلا بود دل ، محنت سرا بود دل
كي ميرود ز محزون ، جز اين انتظاري
روزي كه از بر ما ، ر�?ته است دلبر ما
از ديدگاه اشكبار ،چون ابر نوبهاري
اي ياد ر�?ته باز آي ، شادان نما دل ما
دل بي تو مي نمايد، همواره بي قراري
بي رويت اي بهارم ، شوري به دل ندارم
زاحوال عاشق خويش ، جانا خبر نداري
اي يوس�?ي كه كنعان ، چون تو نديده هرگز
مارا در انتظارت، تا چند مي گذاري
از ماه عارض تو ، دل زنده ،جان شود نو
ب�?شان زچهره ما ، با مقدمت غباري
اي يار آشنايم ، كردي تو مبتلا يم
با كوشه نگاهي ، كي كام دل برآوري
اي عندليب گلشن ، هجران تو كنم من
تا از كرم تو روزي ، در باغ پا گذاري
اي غايب از نظرها ، كي مي شوي هيودا
درياب عاشقان را ، از راه مهروياري
تا روي تو نبينم ، دل مرده وهزينم
ديگر نمي رود خوش، دست و دلم به كاري
در خواب هم نديدم، رخسار دلربايت
بنماي رخ كه گيرم ،آرامش و قراري
دور از رخ تو گلشن ، لط�? و ص�?ا ندارد
آواز دلكشي نيست، در بلبل و قناري
عمرم بسر رسيده ، روي تو را نديدم
ترسم نديده رويت ، ميرم به حال زاري
تا كي در انتظارت، دل منتظر بماند
اي غايب از نظرها، قصد س�?ر نداري
از كوي ما گذر كن ، بر خسته دل نظر كن
بنماي روي خود را ، اي آشناي تو ياري
- توضیحات
-
منتشر شده در 05 آبان 1387
-
بازدید: 1622
نگرانند هنوز
نوشته شده توسط sajadمردم ديده به هر سو نگرانند هنوز
چشم در راه تو، صاحب نظرانند هنوز
لالهها، شعله كش از سينه داغند به دشت
در غمت، همدم آتش جگرانند هنوز
از سراپرده غيبت خبرى باز �?رست
كه خبر يا�?تگان، بى خبرانند هنوز!
آتشى را بزن آبى به رخ سوختگان
كه صد�? سوز جهان، بدگهرانند هنوز
پردهبردار! كه بيگانه نبيند آن روى
غا�?ل از آينه، اين بىبصرانند هنوز!
رهروان در س�?ر باديه، حيران تواند
با تو آن عهد كه بستند، برآنند هنوز
ذرّهها در طلب طلعت رويت، با مهر
همچنان تاخته چون نوس�?رانند هنوز
سحرآموختگانند، كه با رايت صبح
مشعل ا�?روز شب بىسحرانند هنوز
طاقت از دست شد، اى مردمك ديده! دمى
پرده بگشاى! كه مردم نگرانند هنوز
- توضیحات
-
منتشر شده در 30 مهر 1387
-
بازدید: 1698
لایق دیدار
نوشته شده توسط sajadای کاش شبی لایق دیدار تو باشم
از پرده دل راز نگهدار تو باشم
دستم تهی ونیست کلا�?ی به بساطم
تابر سر بازار خریدار توباشم
یک عمر به دنبال امان بودم وصحت
منت نه و بگذار که بیمار توباشم
ای سایه لط�?ت همه جا روی سرمن
بگذار که در سایه دیوار توباشم
ای کاش شبی آیدودرجامع سهله
با چشم دلم زائر رخسار توباشم
- توضیحات
-
منتشر شده در 08 مهر 1387
-
بازدید: 1701
خطاب به حضرت ولی عصر(عج)
نوشته شده توسط sajadآنجا که لحظه ها به شما پش�� می کنند
یا پنجه ها مقابلتان مشت می کنند
آنجا که نوشهای شما نیش می شود
خلق زیاده خواه کم اندیش می شود
آنجا که اسب آمدنت تند می دود
جا، بهر پارک کردنتان ط�?ره می رود
آنجا که ابرهای ظهور تو لاله کار
باید به شوره زار ببارد نه مَرغزار
آنجا که چشمها به شما دل نبسته اند
�?رسنگها جلوتر از این بار بسته اند
آنجا که از تلألؤ تو غا�?لست شهر
دنبال روشنایی کم مصر�? است شهر
آنجا که باغ بی تو تأس�? نمی خورد
کنعان غم جدایی یوس�? نمی خورد
آنجا که باز م�?هر تغا�?ل به جبهه هاست
یوس�? اسیر چاه خودی ساز �?تنه هاست
آنجا که کرده شعله حق مسلکی ا�?�?ول
تا گردن است دیده مردم درون پول
آنجا که هست اهرم خدمت به مردمان
تر�?ندهای بانک پاسارگاد و پارسیان
آنجا که هست ارزش بی ارزشی زیاد
ناموس حجب ، ب�?رده حجاب سرش ز�? یاد
آنجا که پشت پشت به عصیان کنند رو
با ماهواره ،سایتهای گزا�?ه گو
بهتر همان که ثانیه ها را هدر دهی
یا بی خبر نیامده ما را خبر دهی
�?رصت برای گل شدن غنچه ها بده
آبی به پای بیخ و بن لحظه ها بده
- توضیحات
-
منتشر شده در 11 شهریور 1387
-
بازدید: 2292
آید همی(ولادت)
نوشته شده توسط sajadامشبم دل در �?غان آید همی
دیده گانم خون �?شان آید همی
هردم از ا�?لاکیان بر خاکیان
مژده می آید که جان آید همی
بانگ جاءالحق به آواز �?صیح
از درای کاروان آید همی
قاتل دجال و هم س�?یانیان
مهدی صاحب زمان آید همی
قدرت الله حجت ابن العسگری
حکمران انس و جان آید همی
مظهر آیات حی دادگر
مخزن سر نهان آید همی
حامی اسلام و یار مسلمین
ملک دین را پاسبان آید همی
شرح الله�? م�?ت�?م�?ّ ن�?ور�?ه�?
معنی م�?دهامَتان آید همی
واضع قانون احکام خدا
بر کما و بر جهان آید همی
چشمه جوشان مهر و �?ضل وعلم
بحر جود بیکران آید همی
چشم بر ره گوش بر در مانده ایم
تا که آن صاحبقران آید همی
پرچم نصر من الله بر ک�?ش
ذوال�?قارش در میان آید همی
همچو اصحاب رقیم و قوم که�?
عیسیش جزء عوان آید همی
گر بخواهم شرح هجران سر به سر
هر کلامی داستان آید همی
شادی آل محمد آمده
گر مؤید شادمان آید همی
- توضیحات
-
منتشر شده در 26 مرداد 1387
-
بازدید: 1891
یارا
نوشته شده توسط sajadیارا به یاری من بی یار کن شتاب
ا�?تاده ام بدون تو در رنج بی حساب
از روزن امید به تو رو زدم ،چرا
ا�?تاده بین چشم من و روی تو حجاب؟
با کور رنگی بصر من چه می کنی؟
رنگین کمان�? بارشَ باران �? پر حباب
دریا! که تشنگان ز زره مانده ایم ما
بیتاب�? موجهای تو و لحظه های آب
پیداست تاکنون عوض من تو کرده ای
من را برای خویشتن از قبل انتخاب
با خارهای ��اه وصالت نوشته ام
در د�?تر خیال خودم خاطرات ناب
این روزها برای تو تنها غریبه ام
ای آسمان بپرس نشانم از آ�?تاب
- توضیحات
-
منتشر شده در 02 مرداد 1387
-
بازدید: 1711
صد طبق گل(ولادت)
نوشته شده توسط sajadصد طبق گل به مقدم جانان به زلالی قطــره بــاران
آب هستی ز دور می ریزد به کویر عطش گر�?ته جان
از ا�?قهای سبز می روید نــور امّیــد در دل انسان
مژده ای دل که سر رسید �?راق شد شب نیمـه مه شعبـان
از پس ابــر ،م�?هــر جــان آ��ـد
مهدی صاحب الزمان آمد
از رمق او�?تاد چرخ قرار گشت باطل، برون ز حــدّ مــدار
خرم آن ماه کز رخش ساطع گشته نور وجــود هــزار هـزار
شجر نخل اوصیا امشب تازه وقت سحــر نشست به بــار
در تمنای روی ماهش دل منصر�? شد ز شوق گشت و گذاز
اینکــه م�?لک و مَلَک بـود رامـش
حجت بن الحسن بود نامش
در شب دیو ظلمت و شب زور منجـی کل خلــق کرد ظهــور
حجره نرگس از گل قدمش شد بسان حرا و وادی طور
صد چو یوس�? به اکتساب رخش آرزویی است که برده اند به گور
یا رب این ماه پاره تا به ابد از گزند نگاه باد به دور
تا خدا هست و هست وجهه ذات
بر گل روی حضــرتش صلوات
به تلاطم �?تاده پهنه خاک آسمان سینه از شع�? زده چاک
زل�? او چون مجعّد است و سیاه برده زیر سؤال سبزی تاک
«لَن ترانی» نمی کنم هرگز که بود ذکر دل «مَتی و نَراک»
در لجن زار معصیت گیرم ای که صا�?ی چو د�?ر چو شبنم پاک
نرگس نازم ای گل نرگس
نظری حق مادرت نرجس
ای امی�� دل شکسته دلان ای نجات بخش جمله پیر و جوان
لغزش از پای تا سرم ریزد هم ز دست و ز پا و چشم و زبان
غایب از دیده ها ولی حاضر حاضرم تا دهم به پای تو جان
چند در غیبتی و ما مهجور سیری از دست دوستان به گمان
یک شب از عمق دل صدایم کن
در قنـوت سحــر دعــایم کن
آخرین توشه هدایت حق خیمه غیبتت حکایت حق
آیه بر دست حیدری تو نیست هیچ چیزی مگر روایت حق
هر که بدگویی تو کرد یقین کرده بی پرده پ�?ر س�?عایت حق
در ظهور تو خلق می بینند در ک�?ت دور کعبه رایت حق
زنده کن التهـاب بدر و حنین
ای قیام تو انتقام حسین
مبتلایی به داغهای حسین علیه السلام جای پای تو جای پای حسین
در خروش صدای شمشیرت در طنین نیست جز صدای حسین
نیست در دست هیچکس جز تو وصله جامه پاره های حسین
تا ابد هم خدای می گرید بس �?زون بود دردهای حسین
حق آن شاه تشنـه بـی آب
ای حسین زمان مرا دریاب
- توضیحات
-
منتشر شده در 02 مرداد 1387
-
بازدید: 2032